در مراحل اولیه، فروید احساس می کرد که مشکلات سلامت روان به دلیل تمایلات جنسی نامناسب ناشی از آگاهی آگاهانه به وجود می آید. با این حال، بعداً او پیشنهاد کرد که مسائل روانپزشکی نتیجه تنشهای بین سه بخش مختلف ذهن، id، ego و superego است. به عقیده فروید، id نشان دهنده تمایلات ناخودآگاه مبتنی بر لذت مانند پرخاشگری و تمایلات جنسی است که حیوانی هستند. سوپرایگو بخشی نیمه خودآگاه ذهن است که اخلاق و قضاوت اجتماعی را درک و درونی می کند. مثلاً می دانید جامعه چه رفتاری از شما انتظار دارد. او معتقد بود که ایگو میان id و ایگو که تا حدی آگاه است، واسطه می شود. او احساس می کرد که هدف درمان روانکاوانه این است که با وارد کردن مبارزات ناخودآگاه به آگاهی خودآگاه این تعارض را تسکین دهد.
امروزه درمان روانکاوی جای خود را به درمان روان پویایی داده است. اگرچه اصول اولیه یکسان است، اما مشتریان را در زمینه اجتماعی و بین فردی آنها قرار می دهد. تمرکز بیشتر روی تسکین پریشانی روانی است تا تغییر فرد.
روانکاوی نوعی گفتار درمانی با تمرکز ویژه بر ریشه های عمیق تر مشکلات است که باعث ایجاد افسردگی مداوم، اضطراب، اعتماد به نفس پایین، پرخاشگری و چندین اشکال دیگر از اختلالات عاطفی می شود. بر جنبه های ناخودآگاه زندگی ما تمرکز دارد. روانکاو فرد را به صحبت آزادانه دعوت می کند و رویکردی غیرقابل قضاوت و غیر استبدادی را دنبال می کند. او محرمانه بودن بیمار را حفظ می کند و به فرد کمک می کند تا تمام احساسات سرکوب شده را بیان کند و آنچه را که ناخودآگاه است به آگاهی برساند. بحث ممکن است شامل رویاها، خیالات و نقش کاناپه باشد. روانکاوی حوزه ای است که به طور مداوم در حال تحول است که مفاهیم روانشناختی و اجتماعی جاری را در خود جای داده است.
تکنیک های روانکاوی
زیگموند فروید، بنیانگذار روانکاوی، بیشتر در مورد کار یوزف بروئر و دیگران پیشرفت کرد. نظریهها و تکنیکهای رواندرمانی توسعهیافته توسط او بهعنوان روانکاوی یا درمان روانکاوی رایج شد. درمانگران معمولا چندین تکنیک را برای کشف ذهن ناخودآگاه بیماران خود اتخاذ می کنند. تداعی آزاد یکی از این تکنیکهاست که بیمار را قادر میسازد تا تمام افکاری را که به ذهنش میرسد بدون سازماندهی یا سانسور کردن آنها به اشتراک بگذارد. معمولاً بیمار هر چیزی را که به ذهنش میرسد، یکی پس از دیگری فکر میکند، بدون اینکه اجازه دهد هیچ انتقاد آگاهانهای به آنچه میگوید شکل دهد.
روانکاو سپس کل دنباله را مرور می کند و سعی می کند با استفاده از تخصص خود، الگوها یا معنای اساسی در افکار بیمار را تشخیص دهد. تمرینات مربوط به تداعی آزاد اغلب به طور خاص برای خاطرات دوران کودکی استفاده می شود. روانکاوان بر این باورند که روابط کودکی فرد با مراقبان بر نحوه ارتباط فرد با دیگران تأثیر می گذارد و مشکلات روانپزشکی بعدی را پیش بینی می کند. بنابراین، آنها احساس می کنند که کاوش در این خاطرات دوران کودکی، از طریق تداعی آزاد یا غیره، می تواند بینش هایی را در مورد ساختار روانی فرد ارائه دهد. روانکاوان همچنین رویاهای بیماران خود را مورد بحث قرار می دهند زیرا ما همیشه توانایی یادآوری آگاهانه این خاطرات عمیق را نداریم.
طبق نظریه فرویدی، رویاهای ما حاوی محتوای آشکار و همچنین محتوای نهفته هستند که به این معنی است که محتوای رویاها می تواند تحت اللفظی یا نمادین باشد. مثلاً شخصی در خواب می بیند که دندان هایش در حال افتادن است. محتوای آشکار این است که دندان ها در واقع در حال افتادن هستند. با این حال، معنای نمادین می تواند این باشد که این نگرانی فرد را از دست دادن زیبایی ظاهری خود، که محتوای نهفته یا استعاری رویا است، منعکس می کند. کار درمانگر این است که از طریق تجزیه و تحلیل رویا، محتوای پنهان زیر محتوای آشکار را دریابد.
در واقع، فروید یک کاناپه روانکاوانه معروف در اتاق مشاوره خود داشت که در ملیله ها و بالش ها پوشیده شده بود. خود اتاق با کتاب ها، مجسمه ها و تصاویر روی دیوار تزئین شده بود. او به بیمارانش دستور می داد که راحت روی کاناپه دراز بکشند و رو به رو شوند تا کمتر احساس ممانعت کنند و تمرکز کنند.
درمان روانکاوی و روان پویشی
در روز و زمان امروز، یک بیمار روان درمانی ممکن است حاضر به دراز کشیدن روی مبل نباشد. در واقع، او ممکن است روبه روی درمانگر بنشیند. با این حال، توجه به این نکته مهم است که درمانگر در تفسیر افکار و رفتار بیمار نقشی پذیرا دارد و به تجربه بالینی و نظریه روانکاوی بستگی دارد. اگر بیمار شروع به نشان دادن خشم ناموجه نسبت به درمانگر کند، درمانگر ممکن است این را به عنوان یک عمل انتقال درک کند. به عنوان مثال، یک بیمار ممکن است احساسات خود را نسبت به افراد زندگی خود (شاید عصبانیت نسبت به والدین خود) به درمانگر نشان دهد. در همین نکته، درمانگر نیز باید از افکار و احساسات خود آگاه باشد، در فرآیندی مشابه، به نام انتقال متقابل، و درمانگر ممکن است احساسات خود را به بیمار منتقل کند.
هدف اصلی نظریه روانکاوی این است که به افراد کمک کند تا محتوای متناقض و مدفون از ذهن خود را فاش کنند و درمانگران را قادر سازد تا از تاکتیکهای مختلفی مانند نشستن بیماران برای رویارویی با آنها برای ترویج خودافشایی استفاده کنند. از آنجایی که درمانگر زمان بیشتری را با بیمار می گذراند، می تواند رابطه خود را با بیمار به عنوان بازتابی از ذهن بیمار در نظر بگیرد.
- پنجشنبه ۲۸ تیر ۰۳ ۱۲:۳۳
- ۲۱ بازديد
- ۰ نظر